معنی (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده, معنی (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده, معنی (bc auc) cmaj، tcmxاj، cmaj abi, معنی اصطلاح (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده, معادل (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده, (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده چی میشه؟, (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده یعنی چی؟, (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده synonym, (در شعر) روشن، فروزان، روشن شده definition,